Monday, August 01, 2016

اعلیحضرت محمد ظاهر شاه نماد صداقت، شخصیت و متانت - پوهاند داکتر عثمان هاشمی

 چند هفته بعد از بازگشتم بوطن، از پوهنتون برایم اطالع داده شد تا خود را برای شرفیابی به حضور اعلیحضرت آماده سازم. این شرفیابی ها برای هر کسیکه بعد از یک دورۀ طوالنی تحصیل در خارج دوباره بوطن بازمیگشت، معمول بود

در روز و ساعت معین به قصر گلخانه حاضر شدم. چند نفر دیگر هم قبل از من رسیده بودند. همه در یک اتاق انتظار نسبتا  وسیعی منتظر نشستیم
حوالی ساعت 11 اعلیحضرت به همراهی صدراعظم مرحوم نور احمد اعتمادی، داخل اتاق انتظار شده، با هر یک به مصافحه پرداخت. بعد همه را به اتاق نان که در منزل فوقانی قرار داشت برای صرف غذا دعوت نمودند. نان اساسی آن مشتمل از زبان گاو و کچالو بود. بعد از صرف نان و چای، )چای سبزی که نه قبل و نه بعد از آن چائی به آن لذت خورده ام (، همه دوباره به اتاق انتظار برگشتیم.
 
اعلیحضرت هریک را به نوبت به دفتر خود پذیرفته و به مذاکره می پرداخت، تا باالخره نوبت بمن رسید. دفتر ایشان را خیلی ساده یافتم. گرچه آنقدر زیر تاثیر رفته بودم که به جزئیات چندان توجه کرده نمی توانستم اما تا اندازه ای همه چیز به یادم است که در قسمت باالئی یک آرام چوکی قرار داشت که خود اعلیحضرت در آن نشسته بودند. در سمت راست آرام چوکی یا کوچ و در مقابل کوچ یک میز قرار داشت. زیر میز هم یک قالینچۀ موری بسیار زیبا انداخته شده بود. اعلیحضرت با تبسم به صحبت آغاز نمود. ایشان ممکن اندازۀ ناراحتی و فشاری که من تحت آن قرار داشتم درک کرده بودند، و با این تبسم و آغاز صحبت میخواستند تا اندازۀ ازین فشار کاسته و بمن موقع دهند تا راحت تر به صحبت بپردازم. شاه با وجودیکه از رشتۀ تحصیل و مملکتی که در آن تحصیالت خود را به کامالً مطلع بودند، باز هم به یکتعداد سؤال ها در این مورد پرداختند. بعد ازینکه مختصری از انجام رسانیده بودم، رشتۀ تحصیل و دورۀ تحصیلم را بعرض رسانیدم، خود اعلیحضرت رشتۀ سخن را گرفته، در مورد نیاز مملکت به ضمناً اشخاص تحصیل کرده و خدمت صادقانه به وطن و هم در مورد انکشافات اخیر توضیحات دادند. از پیشرفت پالنها و پروژه های عمرانی، تعداد کلیومتر سرک های اسفلت شده با مقایسه به ممالک همسایه، با استناد به ارقام و احصائیه مفصالً صحبت نمودند.

ضمن اینکه به توضیحات اعلیحضرت گوش میدادم، با خود میگفتم که آنچه را بچشم می بینم و به گوش می شنوم، کامالً به آنچه در مورد پادشاه از زبان مردم می شنیدم مغایرت دارد. نحوۀ صحبت شان و ارائۀ ارقام و احصائیه نشان میداد که بر عکس آنچه در محیط شایع بود امور مملکت را با عالقمندی تعقیب می نمایند. گفتار شان همه متکی به حقایقی بود که مسئوولین امور برای شان ارائه میداشتند. ولی در محیط قضاوت های دور از واقعیت در مورد شان جریان داشت، و چنین پخش می شد که اعیحضرت همه وقت شانرا صرف عیاشی و خوش گذرانی نموده و هیچ عالقه ای به امور مملکت ندارند. یکی ازین افواهات و پروپاگند های نادرست، بیحد و حصر نشان دادن دارائی اعلیحضرت بود، که ایشان را در ردیف بزرگترین سرمایه داران جهان قرار میدادند. در حالیکه بعد از کودتای داؤد خان تا امروز از زندگی شان در روم همه اطالع دارند که حتی برابر به یک سرمایه دار و تاجر عادی کشور ما هم نبود و نیست تا چه رسد به زندگی بزرگترین سرمایه دار جهان. امروز شنیده میشود که دارائی گلبدین حکمتیار بیش از بلیون دالر، از آقای ربانی هفتصد ملیون دالر و از آقای مجددی که بی بضاعت ترین رهبران جهادی معرفی شده است، سه صد ملیون دالر میباشد.

اگر این ارقام صحت داشته باشند، میتوان حدس زد که یکصدم حصۀ آنچه را دیگران در طی پانزده سال حالت سفر اندوختند، اعلیحضرت محمد ظاهر شاه در چهل سال سلطنت و حالت حضر اندوخته نتوانسته است. اگر یکی از عمده ترین اتهامات در مورد اعلیحضرت محمد ظاهر شاه غلط از آب بدر آمد، در مورد اتهامات دیگرهم، در صورتیکه کامالً واضو و مشهود نباشد، میتوان شک و تردید داشت

از زمانیکه بدبختی های اخیر دامنگیر افغانستان گردیده، به کثرت انتقاداتی در مورد شخص اعلیحضرت محمد ظاهر شاه به نشر رسیده است. از بعضی انتقادات چنان بر می آید که همه امور افغانستان توسط یک شخص و آنهم شخص اعلیحضرت محمد ظاهر شاه کنترول و اداره می شد و امروز یگانه شخص مسؤول ایشان می باشند و بس. روی این اصل حدود احترام به سلطنت گذشته و موسپیدی شخص بیرحمانه مورد تجاوز لفظی قرار داده شده و گویا به جز او دیگر مسؤولی دیده نمی شود. اگر قبول نمائیم که با وجود صدراعظمان، وزراء، جنراالن، تعلیم یافتگان، داکتران، انجنیران و استادان بازهم یک شخص واحد اراده اش را به همه تحمیل می کرد، در آنصورت من شخصاً، قبل از انتقاد به هر کس دیگر به حال خود تأسف خواهم کرد و خود را مستحق سرنوشت بهتر ازین نخواهم پنداشت. زیرا اگر شخص واحدی کتله ای را به یک انگشت بچرخاند، پیش از انتقاد از آن شخص به حال آن کتله و ناتوانی آن باید دلسوزی نمود. من به این عقیده هستم که ما هر یک به جای خود و به اندازۀ سهم خویش در امور مملکت، از کوچکترین مأموریت تا باالترین درین مسؤولیت شریک می باشیم.

شناخت اعلیحضرت محمد ظاهر شاه از مردمش، مخصوصاً طبقۀ جوان و تحصیل کرده، از طریق مردمانی بود که دور وی حلقه زده بودند. این مردم روابط مقتابل مردم و پادشاه را طبق دلخواه خود منعکس می ساختند، که در نتیجۀ آن هیچکدام، نه پادشاه و نه مردم شناخت درستی از همدیگر داشتند. من خود زیر تأثیر همین افواهاتی که به شاه بدبین بودم، ولی بعد از این یا ساعتی را در پای صحبت ً راجع به شاه در محیط پخش شده بود، شدیدا که تقریباً شان نشستم و امید واری های شان را به آینده، و آرزومندی های شان را به سهمگیری فعاالنۀ جوانان در امور تغییر نمود، و مطمئن بودم که اگر جوانان مملکت مطلع گردیدم، قضاوت شخصی ام در مورد شخص شاه کامالً بتوانند ذهنیت نادرستی که از آنها به شاه داده شده است، خنثی ساخته و اعتماد پادشاه را بخود جلب نمایند، دیگر گونی های عمیقی در دولت و طرز حکومت رونما خواهد شد. - Read More

اعلیحضرت محمد ظاهر شاه نماد صداقت، شخصیت و متانت
پوهاند داکتر عثمان هاشمی

0 Comments:

Post a Comment

<< Home