Thursday, August 27, 2015

معتادان میان دو سنگ آسیاب - ۸صبح

مناطق پل سوخته، کوته سنگی، کارته مامورین، کارته ‌سه، ده‌ بوری و دیگر نقاط حوزه‌ های سوم، پنجم و ششم شاهد گشت ‌و‌گذار تعداد زیادی از افرادی‌ اند با چهره‌ های عجیب و غریب، موهای ژولیده، صورت‌ های استخوانی با لباس‌ های کثیف و پاره پاره.
این آدم‌ ها با ظاهری نابه‌ سامان که هرآن هراسان به این ‌سو و آن‌ سو نظر می ‌اندازند، تلاش می‌ کنند در گوشه و کناری دور از دید مردم پناه ببرند. یکی در عقب زباله‌ ها پنهان شده است و دیگری در سایه درختی خزیده است. در زوایای چشمان‌ شان نگرانی از سرنوشت مبهم، در ماندگی و سرگشتی موج می ‌زند. آنان خوب می‌ دانند که همه سرنوشت یکسانی در قبال دارند.
درست در منطقه پل سوخته کابل تعداد کثیری از افراد با پشتاره‌ های چرکین خویش گاهی این ‌سوی پل رانده می ‌شوند و زمانی نیز افراد پولیس آنان را از آن‌ سوی پل به سمت مخالف می ‌رانند.

این معتادان در بی ‌سرنوشتی به سر می‌ برند.
منظره عجیبی برپاست. آن‌ طرف‌ تر یک معتاد که نسبت به دیگران سرحال ‌تر معلوم می ‌شود، پیکر نیم‌ جانی را در یکی از کراچی‌ های دستی انداخته گاهی به این ‌سوی پل انتقال می ‌دهد و زمانی نیز به ‌خاطر زیر پا نشدن این پیکر او را به سمت دیگر می‌کشاند. همه تلاش دارند تا دوباره در زیر پل سوخته جا گیرند، اما پولیس اجازه چنین تصمیم را از آنان سلب کرده است.
تعدادی هم در وسط این پل (‌به فاصله پنجاه‌ متری) که گفته می‌شود از ساحه حوزه پنجم و ششم خارج است، جا گرفته‌ اند. همه گوش به آواز هستند که چه وقت و چگونه معجزه‌ای پدید آید که آنان را از این بی ‌سرنوشتی بدر آورد.

احمد (نام مستعار) یکی از معتادان در منطقه پل سوخته کابل می ‌گوید: «پولیس و مؤظفین صحی در حضور تمام مسوولان و رسانه ‌ها همه ما معتادان را جمع آوری کرده و به ‌وسیله موتر ‌ها به شفاخانه معتادان جنگلک انتقال دادند و همین که مسوولان و رسانه‌ ها از آنجا دور شدند، همه ما را از شفاخانه کشیدند و گفتند که این شفاخانه ظرفیت تداوی را ندارد. اکنون از دو شب به این‌ سو خواب نداریم و مورد لت ‌و کوب مردم، پولیس‌ه ای حوزه پنجم و ششم قرار می ‌گیریم.»

معتاد دیگری که سیل ‌آسا اشک می ‌ریزد می ‌گوید: «ما میان دو سنگ (‌حوزه پنجم و ششم امنیتی) آرد شده‌ایم، پولیس ‌های حوزه پنج ما را به ساحه حوزه شش تیله می‌ کنند و پولیس‌ های حوزه ششم ما را لت‌ و ‌کوب‌ کنان به ساحه حوزه پنجم می‌ راند. دو شب می ‌شود که اصلاً خواب نداریم، حتی زمین هم ما را جای نمی ‌دهد. تمام افراد پولیس هر دو حوزه دست به لت‌ و ‌کوب ما می‌ زنند. مسوولان وزارت مبارزه با مواد مخدر نیز ما را می ‌زنند، مردم نیز می‌ زنند، هیچ کس به دیده یک مریض به طرف ما نگاه نمی‌کند، همه کس ما را به دید یک مکروب جامعه می ‌نگرند. آنان باید بدانند که ما بیماران همین جامعه بیمار می‌باشیم. ما هیچ محل بود‌و‌باش نداریم. در کجا زندگی کنیم؟» - Read More at 8am

0 Comments:

Post a Comment

<< Home