Wednesday, July 23, 2014

یادی از مرحوم اعلیحضرت محمد ظاهر شاه -- ملالی موسی نظام ---- ملت افغان در حسرت چهار دهۀ صلح و امنیت عصر ظاهرشاهی --- امروز، اول اسد مطابق به ۲۳ جولای، درست هفت سال میشود که ملت افغان رهبر مسلمان، عادل، محبوب اكثریت مردم، بانی پرنسیپ های حقوق بشرو پشتیبان دهۀ طلائی دیموكراسی و حكومت قانون را از دست داد . اعلیحضرت محمد ظاهر در عرصۀ چهل سال سلطنت شاهی مشروطه، افغانستان را با تأمین صلح، امنیت در قلب آسیا اداره نمود. ملت افغان با وجود موجودیت شرائط محدود اقتصادی در یک ممکت کوهستانی محاط به خشکه با امتیازاتی که بیطرفی و عدم انسلاک میسر ساخته بود، خارج جنگ و جدل های بیرونی، از هرجهت درامن و امان وبا قناعت حیات بسر برده و شکر سر شاه عادل و ملت پرور افغان را می نمودند --- ده سال اخیر سلطنت مرحوم محمد ظاهرشاه، با ایجابات عصر و زمان و جدایی سلطنت از حکومت که دروازه های حقوق و مزایای فردی را از یکطرف برروی ملت کشود و تفکیک قوای ثلاثه و انتخابات آزاد را از جانب دیگر به ارمغان آورد، با پشتیبانی شخص شاه و تیم ملی گرا و ترقی خواه وی مراحل مختلفۀ دیموکراسی را می پیمود. --- بدون تردید بعد از عصر شکوفان و مترقی امانی، از نگاه قانونیت، مراعات حقوق و وجایب مردم و آزادی های فـــردی « دهۀ دیموکراسی» با جدایی سلطنت از دولت و انتقال قدرت از یک خاندان به ملت افغانستان، در صفحات تاریخ این مرز و بوم با خط جلی نقش گردیده است. اینکه عقده مندی های فامیلی و تکیه به اجانب و به قدرت آوردن فروخته شدگان حزب پرچم، با تخریب پدیده های دیموکراسی جامعۀ افغانی، از آن عصر مترقی، دوزخی ساخت که بدون شک تا امروز ملت مظلوم در خون و آتش آن دست و پا زده و راه نجاتی نمی یابد، حکایتی است بسیار تلخ و استخوان سوز -- تکیه گاه اساسی این عصر فرخنده، همانا موجودیت و تهیۀ اوراق ارزشمندی بود مطابق به اساسات دیموکراسی و با روحیۀ «اعلامیۀ حقوق بشر- ۱۹۴۸» که افغانستان از اولین ممالکی بود که با امضاء آن بر قبول مواد مندرجۀ حمایت از حقوق انسانی، صحه گذاشت، ترتیب گردیده و بعد از موافقت لویه جرگۀ عنعنوی افغانستان، با « توشیح» اعلیحضرت محمد ظاهر شاه، ارزش بلند ترین مرجع قانونیت را دریافت نمود. این اوراق قیمت دار، همانا « قانون اساسی » دولت شاهی مشروطۀ افغانستان بود که در رأس متون آن تفکیک قوای ثلاثه، انتخابات آزاد و دیموکراتیک و آزادی های فردی در چوکات قانون، قرار داشت! --- در تدوین و ترتیب «قانون اساسی» ۱۳۴۳-۱۹۶۴ تیم خبرگان افغان و خارجی ایکه از لحاظ حقوقی، اجتماعی و مقایسۀ قوانین منطقه و امکانات عملی آن در اجتماع افغانی، با مساعی شباروزی چنان ودیعۀ گران بهایی را برای حمایه از حقوق و وجائب کافه ملت افغانستان، بوجود آوردند. مواد مندرجۀ آن اوراق گران بها مورد تحسین و تأئید اکثر ممالک دیموکرات جهان قرار گرفت. -- این عصر شکوفان و فرخنده که بخاطر مزایای چشم گیر آن به دورۀ دیموکراسی شهرت یافت، متأسفانه با دسائس گوناگون خارجی و داخلی بیشتر دوام نیاورد و با فعالیت های پشت پردۀ اتحاد شوروی وقت و گماشتگان گمراه آن ابر قدرت، تخدیر و اغوا شاگردان معارف و پوهنتون ها برضد مؤسسات دولتی، شمع فروزان دیموکراسی با طوفان حوادثی که در خفا پی ریزی شده بود، خاموش گردید. -- با کودتای سردار محمد داود و یاری گروپ پرچم، با اینکه پیشرفت هایی در ساحات صنایع و معرف و امثال آن بوجود آمد، ولی سیستم پلیسی و دکتاتوری و منع انتخابات آزاد پارلمانی و آزادی های فردی، مردم و محیط اجتماعی را با نوعی اختناق و سختگیری های جدیدی مواجه ساخت. این کودتا که در زمان مسافرت اعلیحضرت محمد ظاهرشاه به منظور تداوی به خارج صورت گرفت، گویا به منزلۀ کاردی بود که از عقب به دشمنی پرتاب گردد. به شهادت اوراق تاریخ و نظریات شهود عینی نزدیک به فامیل شاهی افغانستان، متأسفانه چنین یک تصفیه حساب فامیلی که دست دشمنان خارجی و داخلی هم در آن دخیل بود، سبب و انگیزۀ آنچه را ملت مظلوم افغانستان تا امروز به حسرت و تلخی تجربه می نماید، گردید. -- بعد از سقوط دوران چهل سالۀ سلطنت اعلیحضرت محمد ظاهر شاه که از سالهای۱۳۱۳ تا ۱۳۵۳ هجری شمسی، مطابق به ۱۹۳۳ تا ۱۹۷۳ میلادی دوام نمود و اقامت اجباری وی در ایطالیه، مردم افغانستان حسرت روز هایی را که با صلح و سرفرازی در وطن بسر می بردند، می کشند، بیاد ترانه ای از زمان طفلی در مکتب می افتم که آن وقت معنی و مفهوم آن برایم آشکار نبود، در حالیکه درد جانسوز یاد آوری آن امروز عالمی است تلخ و طاقت فرسا: --- زنده باد شاه، زنده باد قوم، سربلند باد ملت افغان -- متأسفانه همانطور که مشاهده گردید، همان هایی که مرحوم محمد داود را به قدرت رسانیدند، در مرحلۀ انکشافی بعدی، با قساوت او و اعضای بیگناه فامیل ویرا از بین بردند و به امر روسیۀ شوروی، کودتای منحوس ثور را با عواقب خونبار آن براه انداختند. وطن فروشان جهنمی خلق و پرچم كه چون مار های آستین در بین نزدیك ترین كسان و اطرافیان شاه افغان رسوخ و نفوذ نموده بودند بانی و مسبب ویرانی ها و بدبختی های بی پایان ملت و مملكت گردیدند. این نابخردان كه حرص و قدرت طلبی خود و باداران، چشم شان را از حقیقت وطن پرستی بسته بود، هر نوع پلان و نقشۀ بازگشت شاه افغانستان كه پدر واقعی ملت بود، در نطفه خنثی مینمودند. اینان یقین داشتند كه اگر شاه افغان بهر نامی به وطن مراجعت نماید، ملت رنجور، مظلوم وخیانت دیدۀ او از اقصی نقاط وطن برای پذیرش و تابعت به او هجوم می آورند --- بعد از اخراج قوای سرخ و سقوط سوسیال امپریالیزم شوروی و نوكران جیره خوار افغانی آن، صد افسوس كه روسای تنظیم های جهادی برای كسب قدرت، نه تنها صلح و آرامشی برای ملت به ارمغان نیاوردند، بلكه با تقسیم و تركه و ویرانی پایتخت زیبای افغانستان، موجبات كشتار شصت هزار بیگناه دیگرگردیدند.در حالیكه وجود پدر ملت در چنان شرائط رقتبار، حافظ صلح و حدت ملی میگردید. بنابران فعالیت هایی كه برای بازگشت اعلیحضرت محمد ظاهر شاه كه ملت افغان در داخل و خارج بی صبرانه انتظار آنرا داشتند، در اثر دسیسه های روئسای جاه طلب تنظیمی كه همه با ممالك همسایه وابسته و فرمان بردار بودند، به ناكامی كشید. در پهلوی بدبختی های گوناگون مردم بی دفاع، پلان با ارزش« صلح ملل متحد» همچنان با دسیسه های آشکارای مسعود و ربانی به تاراج رفت. -- نتیجتاً مملكت در اثر كشمكش های خونین این گروه های تشنۀ قدرت و تلفات سهمگین پایتخت و انهدام آن، بدست طالبان عصر حجر سقوط نمود. --- با باز شدن دروازه های افغانستان جنگ زده ویران وشكست طالبان توسط قوای امریكا و جامعۀ بین المللی، در اثر اشتباهات و فریب كاری هایی كه در« كانفرانس بن» صورت گرفت، شورای نظار، جمیعت ربانی، سیاف و دیگر جنگ سالاران آزموده شده بار دگر « عملا» بقدرت رسیدند و شاه افغانستان صرف بحیث سمبول وحدت ملی به مقام « بابای ملت افغان» به كابل مراجعت نمود. --- اعلیحضرت، علی الرغم کبر سن، روزانه با پذیرفتن عدۀ زیادی از هموطنان شاه پرست و محنت کشیده، روزانه ازعدۀ زیادی ازمردم خود از اقصی نقاط مملكت دیدن مینمود .درین مورد شاعرۀ افغان مهرخ نیاز میفرماید: مژده بـه تو ای ملت، ظاهر افغان رسید - نغمۀ عشرت زنید، در تن ما جان رسید -- بــاد بهاران وزید، دشت و دمن گل دمید - بابای افغان ستان، همچو بـــهاران رسید ---- بنابران، همه دسائسی كه تلاش ملی گرایان افغان و جامعۀ صلح طلب بین المللی را در دهه های متوالی، به ناكامی مواجه ساخت، برای این بود كه مبادا پادشا افغانستان به حیث یك سمبول وحدت ملی در یك سن مناسب، بازگردد وبا در دست گرفتن ادارۀ امور یك افغانستان مستقل وغیر منسلك، پلان ها و نقشه های خلق و پرچم، گروهای تنظیمی و ممالك وابسته به آنان نقش بر آب گردد. -- با وفات اعلیحضرت محمدظاهر شاه با بای ملت افغان، مردم مظلوم و جنگ زدۀ افغانستان امید صلح و آسایش را در سرزمین آبای خویش ، باز هم از دست دادند. -- از بارگاه خداوند بی نیازبرای شان بهشت برین تمنا نموده و بروح پر فتوح شان درود میفرستم. -- زنده و جاوید باد افغانستان، پاینده و سربلند باد ملت افغان - More, http://www.dawat.no/index.php?mod=article&cat=مطالبدری&article=16181

0 Comments:

Post a Comment

<< Home