Saturday, October 30, 2010

کابلی که من دیدم- بخش نخست - داکتر لطیف ناظمی

کابل را پس از چهارده سال می بینم . خسته و زخماگین است . درد جا نکاهی را بر تن هموار کرده است. چهره اش را خراشیده می یابم. پیکرش در هم شکسته است. تیر باران شده است. شب های دشواری را از سر گذشتانده است. فرزندان بی شمارش را از دست داده است. در دلم می گویم که صایب تبریزی کجایی تا سر از خاک برداری و عشرتسرای کابل را با گیسوان خون آلود و آشفته بنگری؟ ظهیر الدین بابر کجایی که شهر آرمانی ترا با خاک و خون یکسان کرده اند؟.....- کابلی که من دیدم- بخش نخست
کابلی که من دیدم- بخش دوم -- کابلي که من ديدم- بخش سوم -- کابلي که من ديدم- بخش چهارم
کابلي که من ديدم- بخش پنجم -- کابلي که من ديدم- بخش ششم -- کابلي که من ديدم- بخش هفتم و پاياني

0 Comments:

Post a Comment

<< Home